سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

هیچی نمیخوام بگم...فقط به این عکس ها نگاه کن...

http://www.img4up.com/up2/24709333557290352865.jpg


به بچه هایی که این روزها به جای بستنی های رنگ و وارنگ و خوراکی های جور واجور محبوب روزهای کودکی دارن از شدت گرسنگی خاک میخورن فکر کن...
به نوزادهایی فکرکن که به جای شیر مادرو شیرخشک و حریره ی بادوم و ... صرفا به خاطر نبودن غذا تو آعوش مادرهاشون هنوز از راه نرسیده ازاین دنیا میرن...
به همه ی اون کسانی فکر کن که نه از سحر تا افطار که از سحر تا سحر روزه دارن و اون گرسنگی ای که ما سعی میکنیم با روزه هامون بچشیم رو با تک تک سلولهای وجودشون لمس میکنن...

اگر تونستی به این چیزها فکر کنی و هیچ چیز توی دلت تکون نخوره این صفحه رو ببند و برو ...
اما اگر حس کردی ازاین به بعد غذاهای رنگ و روانگ سفره های افطار و سحر به راحتی از گلوت پایین نمیره به این لینک سر بزن و به هراندازه که می تونی کاری کن...

پ ن:حال همیشه خوب هم خوب نیست...گاهی لازمه از دیدن یه چیزهایی حالمون بد بشه!!!


نوشته شده در سه شنبه 90/5/18ساعت 11:31 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

قسم بر خانه ی کعبه،به جای پای ابراهیم،قسم بر مسجدالاقصی،که ما تنهای تنهاییم...

 

اگر فکر می کنی محال است کسانی پیدا شوند که آب را از غافله ای دریغ دارند به غزه بنگر...هنوز هم محاصره رسم است...هنوزهم دریغ کردن بهترین دستاویز است...گاهی آب،گاهی غذا،گاهی دارو ،گاهی...

اگر قبول نداری که ممکن است زنان وکودکان دشمن جدی لشکری از مردان جنگی با هزاران هزار سلاح باشند،تا آنجا که طعم تلخ سیلی بیگانه را بچشند ...

اگر باور نمی کنی انسانیت تا آنجا تنزل پیدا کند که با تیر گلوی کودکی 6ماهه را بدرند ...

اگر باور نمی کنی...

به غزه بنگر...

 

وتو!ای آنکه در سال61هجری در ذخایر تقدیر نهفته بودی ...نومید نشو که تورا نیز عاشورایی ست و کربلایی که تشنه ی خون توست وانتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود ودلبستگی هایت هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی وخودرا به غافله ی سال 61هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی...(شهید آوینی)

 

بازهم سوره ی مبارک حشر می خوانیم...بازهم...بازهم...بازهم...


نوشته شده در پنج شنبه 87/10/12ساعت 9:0 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |

یا مَفزَع المَلهوفین...

خیلی فکر کردم که چه باید نوشت؟

خطاب به چه کسی؟

از کدام زاویه ی تکراری باید به قضیه نگاه کرد؟

کدام اسم را باید سیبل حرفهای کنایه آمیزم بگیرم؟

حتی به این فکر کردم که نوشتنم چه دردی دوا می کند؟نوشته های پیشینیان چه دردی دواکرد؟

 این همه حرف،تظاهرات،اعتراض کدام وجب از خاک فلسطین را آزاد کرد؟

این همه مرثیه خوانی های ما کدام سرباز اسرائیلی را در شلیک گلوله به کودکی که در آغوش مادر خفته بود مردد کرد؟

گاهی آنقدر سوزناک صفحات روزنامه ها را سیاه کردیم واندر مظلومیت برادران وخواهران هم دینمان در فلسطین،لبنان ،عراق،افغانستان و... ناله سردادیم که حتی خودمان هم متأثر شدیم واوج تأسفمان وقتی که تلویزیون تصویر همین مظلومیت را پخش می کرد جلوه می کرد و ما نه که همه چیز برایمان در چارچوب کلمات قابل هضم است ونه که دل دیدن این تصاویر را نداریم شبکه ی تلویزیون را عوض کردیم و دل به طنزهای مهران مدیری سپردیم که مبادا لحظه ای به این فکر کنیم که اگر آن گلوله شقیه ی فرزند ما را می شکافت چه می خواستیم بکنیم؟

همان بهتر که آشوب جنگ به جوانان غزه مجال سرک کشیدن در این دنیای مجازی را نمی دهد و گرنه آنها هم می فهمیدند ماخودمان هم نمی دانیم اگر آرش میراسماعیلی ای نبود که مقابل یک اسرائیلی مبارزه نکند دلمان را به کدام حمایت خوش می کردیم؟

ماکه هر یک ریال کمک دولت به فلسطین وامثالهم میلیاردها دلار به نظرمان می رسد و دلیل عمده ی مشکلات اقتصادی کشورمان می شود،و از پولهای هنگفتی که به بهانه های مختلف خودمان با همین دستهای خودمان روانه جیب مرگ بر امریکاو مرگ براسرائیل! می کنیم غافلیم!

جوانان غزه ! به جهاد خود ادامه دهید. در برابر همه ی ظلمی که به شما می شود مقاوم باشید.شما باید اسلام را سرفراز کنید ...ماهم در عوض قول می دهیم هروقت که دوربین یک خبرنگار روی صورتمان زوم کرد و نظرمان را درباره ی شهادت لحظه به لحظه ی یکی از شما یا درباره ی آن 20درصد از جمعیت کشورتان که در بند کشور متجاوز است پرسید بگوییم :مرگ بر امریکا!!مرگ بر اسرائیل!!(قول می دهیم مرگش را غلیظ تراز همیشه بگوییم!)

ما دلمان به این خوش است که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.کاری هم نداریم که این همه غلطی که الان دارد در سراسر جهان صورت می گیرد پس چیست؟مهم این است که گزارش ما از تلویزیون هرچه پرشورتروحماسی تر پخش شود که کلی کلاس دارد!!

خلاصه اینکه هم چنان روی حمایتهای ما حساب کنید!

 

پ ن:دلم نمی خواست در فاصله ی بین این دو عید بزرگ فضای وبلاگم غم زده باشه ولی از این همه بی تفاوتی ترسیدم...

پ ن1:اعیادتون پر نور...

وسلام بر آنان که شایسته ی سلامند!

خدایتان سپاس


نوشته شده در پنج شنبه 87/9/21ساعت 2:16 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |


Design By : Pichak