ببينم کي داره به نامزد من پيشنهاد ازدواج ميده؟! دهه!!!.هاي نفس کشششش!!!!............
اصلا به حرف هيچ کودوم اينا گوش نکن عزيزم، اگه قرار بود ازدواج خوب باشه خودمون تا حالا صد بار دوتايي عروسي گرفته بوديم! بد ميگم؟!!!
همون روز اولي که اين پستو زدي خواستم بزنگم بهت بگم دچار روزمرگي شدي. تا هلاکت نکرده خودتو نجات بده! ميبيني که برعکس من انقدر درگير زندگي شدم که گاهي واسه يه تلفن ساده زدنم وقت ندارم!
جدي مامانت گفت عروسک نخر؟! خيلي ببخشينا ولي خب اشتباه کرده! همه تو هر سني به عروسک احتياج دارن حالا نه واسه بازي، بلکه واسه تزيين. الان حتي روي حوله ها و آويز آينه و دسته کليدم کله عروسک ميذارن........طفلک معصوم من! يادش بخير پارسال زمستونه که رفته بوديم مشهد، من چند پاره روز بطور کامل مامان و بابا و امير حسين (يکي از پسر خاله هام که نذز داشت باهامون اومده بود) رو دور شهر گردوندم و 100 تا عروسک فروشي رفتيم تا آخر رضايت دادم يه خرس قهوه اي تقريبا کوچولو بخرم واسه گوشه بالاي تختم+يه خرگوش که زدم پشت ماشين (خرگوشه رو امير يابيد!).........تازه هنوز کلکسيونم تکميل نشده!!! مامي تا حالا کلي اصرار کرده که يه ببر نشسته هم بخر اما من اگه گيرم بياد ميخوام يه لاک پشت بزرگ بگيرم ولوش کنم وسط اتاق!!کلا عروسک چيز تزييني خوبيه! ميچسبه با جنسا و رنگا و مدلاي مختلف. البته هنوز هيچ عروسکي به پاي آفتاب جونم نرسيده و حتي لنگه ش هم رويت نشده!!
اين پست منو حتما به مامان ياسمي نشون بده بجهت عبرت روشن فکري!!! (الان مامانم اينارو ميخونه کلي ذوق ميکنه ته دلش!!!)