اگه از كسايي كه از دبستان باهاشون بودي دور ميشدي سخت تر بود مگه نه؟ پس منو درك كن

واي فاطمه خيلي گريه دار بود....

باش تا از اين به بعد اپ كردم خبرت كنم

اپ مي كني خبر نمي دي؟

راستي اگه زينب رو ديدي خيلي بهش سلام برسون

يه دنيا دلم براش تنگ شده

سلام وبلاگ باحالي داري .ادامه بده.ولي دانشگاهم خوش ميگذره ها.گرچه دركت ميكنم.

سلام به يكي مثل خودم

درسته كه دوران مدرسه براي شما تمام شده ولي قرار نيست كه اين لذت ها تمام بشه

وقتي برف مي باره دانشگاه هم تعطيل ميشه

شما در دانشگاه با همه ي اون خاطرات دوران مدرسه روبرو ميشويد

تكيه كلام استاد و رييس دانشگاه

سر كار گذاشتن بقيه

البته اميدوارم زينب خانم هم مثل شما درس خون بوده باشه تا به اميد خدا با هم يجا قبول بشيد (گرچه احتمالش كمه ولي....)

راستي در انتخاب رشته تفرشو كه فراموش نكردي؟؟؟

ببخشيد از اينكه اسمتونو جعل كردم.(آخه آخر اسمتون ها تانيث نداشت كه منو از اين كار منع كنه!).خداييش دوران دبيرستان،با صبح زود بيدار شدناش،با استرساش اونم وقتي درستو نخوندي، با مو كوتاه كردناش(حتما از اينكه شما اينو نچشيديد خيلي خوشحاليد)و...شايد بهترين روزاي زندگيم بوده باشه.

خوب ياد بچه ها افتادم ديگه

واي يوسف اشكمو در آوردي

حالا كدوم زينب و ميگي عابدي يا معيني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟