سخني از ملاصدرا
ملاصدرا مي گويد: خداوند بي نهايت است و لامکان و بي زمان اما به قدر فهم تو کوچک مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدر آرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو کارگشا مي شوديتيمان را پدر مي شود و مادرمحتاجان برادري را برادر مي شودعقيمان را طفل مي شود نااميدان را اميد مي شودگمگشتگان را راه مي شوددر تاريکي ماندگان را نور مي شودرزمندگان را شمشير مي شودپيران را عصا مي شودمحتاجان به عشق را عشق مي شودخداوند همه چيز مي شود همه کس را...به شرط اعتقاد به شرط پاکي دل به شرط طهارت روح به شرط پرهيز از معامله با ابليسبشوييد قلب هايتان را از هر احساس ناروا و مغزهايتان را از هر انديشه خلاف و زبان هايتان را از هر گفتار ناپاک و دست هايتان را از هر آلودگي در بازار و بپرهيزيد از ناجوانمردي ها، ناراستي ها، نامردمي ها...چنين کنيد تا ببينيد چگونهبر سفره شما با کاسه اي خوراک و تکه اي نان مي نشينددر دکان شما کفه هاي ترازويتان را ميزان مي کندو در کوچه هاي خلوت شب با شما آواز مي خواند مگر از زندگي چه مي خواهيد که در خدايي خدا يافت نمي شود؟؟؟