سلام همسفر...
گاه ،پياده روي ،زير باران چشمت وخلوت با همانكه در گوشه دلت ،چراغي روشن دارد تا كه بازگردي ،مي تواند رنج روزگاران را از دوشت بردارد...
او ديريست كه عاشق توست و تو از ليلي بودن تنها ظرف شكستن را هديه كردي...
برو و او را در آغوش كش، مگذار بي رحم دنيا ، بين تو و او فاصله اندازد...
تو هم نجواي عاشقي ات را برايش بخوان...
او بسيار بنده نواز است...
اگر در آشيان دلت ، با مرادت خلوتي بود ، مرا هم دعايي كن... ياحق!