فك كن!!!خروجي همچين استاد و دانشگاهي فردا چي ميخواد بشه(مخاطبم شما نيستيد كلي ميگم)دانشجويه همين استادنما! فردا پروژه يه مملكت دستش ميگيره تعهد ميكنه يه ساله به فرض تحويل بده يه سال ميشه سه سال پنج سال و...(نمونه اش زياده آزاد راه تهران شمال تونل توحيد ميانگذر درياچه اروميه با بيش از 30 سال تاخير ازشروع پروژه!!و خيلياي ديگه)چرا؟چون ميدونه كه تو كشوري بزرگ شده و درس خونده كه مردمش خودشون لقب جهان سومي رو به خودشون تحميل كردن.از همون كارگر تا استاد دانشگاه.ميدونه جهان سومي يعني بغض هاي فروخفته اما بي جواب.ميدونه تو اين جهانه سومي همه يار دبستانيه هم هستن اما دستاشون گره نخورده باقي مونده.
اين همون دانشگاهيه كه قرار بود كارخانه آدم سازي باشه نه!!!!؟؟امام اميدش به دبستاني هامون بود كاش يكي هم بود از معلم هامون مي نوشت همونايي كه تكيه كلامشون پايين بودن منزلت اجتماعي شونه همونايي كه قرار بودن شمع باشن تا بسوزن و ما...مثل اينكه نه تنها دانشگاه هامون به يه انقلابه فرهنگي دوباره نياز دارن بلكه همه مون حتي اون كارگر و بنايه اين جهان سومي نياز دارن منقلب بشن!
از خود پست بيشتر شد!!شكار صحنه هاتون هم عالي بود.عكساتونو ميگم كاش اينا رو بزرگ ميكردين و با جسارت تو پانل دانشگاه ميزدين....
از ماست كه برماست