برام دعا كن
ياران اين زمانه همچون گل انارند /ازدور جلوه دارند نزديك بو ندارند
سلام
اول از همه عيد مبارك.
دوم از اون
ووووي
با اون بي معرفتي كه بهم گفتي و با اين پست
خب ممممم
معلومه ديگه كه من كجا قرار ميگيرم .
در هر حال مخلصيم.
التماس دعا.
اون 8دقيقه سكوت رو عشق است!!!
نميدونم چرا اول فكر كردم دوستهاو دوستيها كدوم نوشتته بعد كه اومدم فهميدم تازه نوشتيش!شايد دارم از اون دسته اي كه فكر ميكردم توشم ،ميام بيرون؟
خيله خب...!
يا فردا راجع به منظورت توضيح مي دي
يا...!
تهديدم رو كه يادت نرفته؟؟!
آهان اين اصلي رو يادم رفت:
شايد اين قضيه كارد و پنير درباره ما صدق كنه، نه؟؟!!!!!!!
شوخي كردم!
بله خب! اينو كه مي دونم كه جزو بهترين دوست هاتم!!!!!!
منتها گفتم يه ذره شكست نفسي داشته باشم هم بد نيست!!
ممكن بود به خاطر اعتماد به نفسم چشمم بزني!!!!
نه هنوز نديدم كار داشتم البته مسنجر رو هم عوض كردم يه كمي مشكل داره فعلا!!!
اي بابا! اذيتم نكن...!!
تحملم مي كنم؟؟؟
شايدم جزو خنثي هام...
يا از اونايي كه بايد همه چيز رو كلي براشون توضيح بدي...
يا...
اصلا ببينم: دوستم يا آشنا؟؟؟
چه قدر سخته!!!
بگو كدومم ديگه...!!!
منم اشتباه نكردم
منتها من تا حالا ترجمه آقاي دشتي رو نخوندم ترجمه هاي ديگه رو ديدم
جدي درنيومد؟؟؟
از كجا فهميدي؟ (جواب اس ام اسم رو كه ندادي!)
بله خب من ان شاء الله قراره برم
منتها اگر ..................
دعام كن
عده اي را تحمل مي کني،...مطمئنم من از اين دسته هستم البته دوست به حساب بيام!!!!
نميتونم باور كنم اصلا....شما ميرين. نميدونم بيشتر از اين چي بگم...شايد همين الان ميگفتن تو انتخاب شدي خوشحال نميشدم تا خبر انتخاب شما رو ميشنيدم بي تعارف گفتم همه چي به لياقت و عزت هست اما مصلحت هايي هم تو كار خدا هست كه خودش ميدونه و لاغير
مثل هميشه عالي بود چقدر روان وساده نوشته بوديد اين دفعه
بازم يادم رفت بگم سلام
1) سلام!
2) من تو كدوم دسته ام...؟؟؟؟!!
3) راجع به اين حديثي كه نوشتي...
اين طور كه من يادمه مدارا نبودا! يه جورايي تعادل بود!
يعني حد نگه داشتن توي ارتباط ها، توي دوستي و دشمني...!
4) دعا كن اسم هردومون دربياد!!!
اين تنها مورديه كه دانش جويي اش رو به دانش آموزي اش ترجيح مي دم....!!!
درود بر شما
كيه كه اين جملات شما رو تك تك حس يا تجربه نكرده باشه!!!!!!!!
------------------------------------------
از بعد ديگري نيز ميتوان به زندگي نگريست. آن گاه كه تو از خود برمي خيزي و از درون خود سربر ميآوري و پا به عرصه حيات و كائنات مي گذاري ، در واقع وارد زندگي مي شوي. زندگي همان چيزي است كه در چارچوب درون تو محدود نيست. زندگي همه آن وقايع و رخدادهايي است كه هر روز پيرامون تو روي مي دهند...
دكتر عليرضا آزمنديان
پايه گذار تكنولوژي فكر در ايران
ادامه در وبلاگ مهر 84 (mehre84.parsiblog.com)