از بچه گي دهه فجر رو سرودهاش رو دوست داشتم.
اوني كه مي گه بر اين بند بندگي
بر اين بار ظلم و...
به سرتاسر جهان
نگون و گسسته باد
اين موضوع هرسال فكر من رو هم مشغول مي كنه.
عمارت فرنگي و كه مي ديدم آروم مي شدم و گر مي گرفتم
از استعمار در اومديم اما داريم استحمار مي شيم
مشكل گذر زمانه
بابام مي گه اولاي انقلاب اين جور نبود
مي گه حالو هواي مردم اين جور نبود
مي گه يكي بودكه مي گفت هر چه داريم از اين ملت داريم
خميني يه رهبر مردمي بود
اگر بود هيچ چيز اين طور نبود
خميني فرياد دل همه بود
و اي كاش كه هنوز م بود
ولي با همه مشكلات هنوز وقتي فيلم روزهاي انقلاب رومي بينم غرور سرتاسر وجودم رو مي گيره
ياد مشت هاي خونينشان سبز