سلام.
من فکر مي کنم اين بحث ها چون با يه سري پيش فرض هايي که تو ذهن اکثريت هست، داره مي ره جلو، واقعا نمي تونه به نتيجه اي برسه. (مثل بحث هاي هميشگي من با برادرم!!)
اما اگر منصفانه و منطقي به قضيه نگاه کنيم، هم اصل حرف هاي جناب خودنوشت درسته، هم اصل حرفاي رهگذر!
بايد قبول كنيم كه هركسي را بهر كاري ساخته اند!
بايد قبول كنيم كه انجام كارهاي مردانه (كارهاي واقعا مردانه! نه كارهايي كه از نظر بعضي مردانه اند و خانم ها نبايد سمت شان بروند!) واقعا از عهده خانم ها برنمي آيد. (اگر برادرم اين كامنت رو بخونه، يا چشماش از حدقه مي زنه بيرون!، يا 2تا شاخ قشنگ رو سرش درمياد!!!) نه اين كه عرضه اش را نداشته باشند، اما قطعا بازده كارشان مثل آقايان نخواهد بود! (چرا يهو كتابي مي شه حرف زدنم؟!!!) مثلا فرض كنيد يك خانم بشه مسئول يك كارخانه سنگ تراشي!! اينو مثال زدم چون مي دونم دستگاه هاش چه قدر فجيع و وحشتناكه!
البته از اون طرف هم آقايون نمي تونن كارهاي مربوط به خانم ها رو درست انجام بدن (بازدهي كارشون خيـــــــــــــلي كم تر از خانم ها مي شه! فرض كنيد يه آقايي بخواد بچه داري كنه يا بشه مربي مهدكودك!!!!)
الآن مشكل اين جاست كه نمي خوايم با جنسيتمون، با توانايي هامون، با وظايفمون و با نقش سازنده مون تو زندگي فردي و اجتماعي كنار بيايم. نمي خوايم واقع بين باشيم.
شنيدين مي گن مرغ هم سايه غازه؟!
به نظر من بعضي خانم ها اين طوري فكر مي كنن و فكر مي كنن جنس مخالف شون، برتري داره...
(من كه به شخصه هميشه افتخار كردم به دختر بودنم، حاضر نبودم و نيستم حتي يك لحظه جاي پسرها باشم!)
اما در مورد خود پست:
1) نفهميدم چرا آمار ورودي دانشگاه ها رو به عنوان شاهد مثال آوردي؟!
اما به نظر من دليل بيش تر بودن تعداد دخترها در دانشگاه، اينه كه پسرها واقعا تنبلي مي كنن توي درس خوندن!! كم تر پيدا مي كني پسري رو كه پايه درس خوندن باشه (البته اگر پايه باشن، معمولا از دخترها خيلي پايه ترن!!)
از اون طرف دخترها يا به قول خودت مي خوان ابراز وجودي بكنن جلوي پسرها و با همين انگيزه سعي مي كنن وارد دانشگاه بشن، يا چون واقعا اگر درس نخونن ، چي كار كنن؟!!! ، يا بعضيا هم مثل من! به خاطر علاقه شون به خود درس وارد دانشگاه مي شن!(خدايي اگر درس رو دوست داشتم، عمرا پامو تو دانشگاه نمي ذاشتم!)
2) اصلا اين جمله ت رو قبول ندارم!
يک زن فقط و فقط با ابزار عاطفه اش مي تواند دراين جامعه بودن و توانستنش را ثابت کند!
نه خانم ها مي تونن فقط با احساس و عاطفه شون كاري از پيش ببرن، نه آقايون مي تونن با تكيه بر عقل و منطق (كه مدعي اش هستن!) به جايي برسن!
اگر اين طور بود، خدا نه در وجود مردها احساس رو قرار مي داد (درسته احساس يك مرد كم تر از احساس يك زن هست، اما بالأخره بي احساس هم كه نيستن!)؛ نه به خانم ها نعمت عقل و منطق رو مي داد.
پس در وجود هردو، لازم بوده كه هم عقل باشه هم عاطفه...
3) درمورد رانندگي: چندوقت پيش خبري رو خوندم با عنوان ژن بد رانندگي كردن!! يعني بعضي دروجودشون اين ژن هست و رانندگي خوبي ندارن، ربطي هم به جنسيت نداره!
درضمن من هروقت پدر و برادرم از رانندگي خانمي كه بد رانندگي كرده ايراد مي گيرن، مي گم مگه چيه؟ اين خانم تازه داره مي شه مثل مردا!!!!! (البته پدرم جديدا كمي كوتاه اومدن و قبول دارن كه بدرانندگي كردن خانم ها هنوز به پاي بدرانندگي كردن آقايون نرسيده!!!)
هنوز خيــــــلي از حرفام مونده! اما ترجيح مي دم صبر كنم و سرفرصت همه حرفامو توي يه پست درست و حسابي و جامع! بذارم رو وبلاگ!!