چه خوب كه نوشتي
قالب جديدتو دوس دارم...گرچه به نظر من هميشه نارنجي اولويت داره اما در مورد گرماش كاملا حق داشتي
منم گاهي خيلي خيلي دلم ميخواد روزانه نوشت هاي بقيه رو بخونم.از تو چه پنهون گاهي حتي با تمام وجود دلم ميخواد خودم هم روزانه نويس باشم ولي هنوز شجاعت و صراحت لهجه ي لازم براي اين كارو پيدا نكردم
راستي اگه ميشه آدرس بعضياشونو به منم بده...من كه اين اواخر چيز دندون گيري نصيبم نشده ...جز دونستن تاريخ و ساعت دقيق آخرين باري كه با دوست دختر/پسرشون تلفني حرف زدن!!!
به نظرم روزانه نويسي هم يه هنره...كليشه نويسي نيست.يعني حتي بين روزانه نويس ها هم ميشه سبك هاي قشنگتر و نگاه هاي دقيق تر رو كشف كرد و انتخاب كرد
راستي...تو فكر مي كني من اگه تلخون رو ول كنم و برم يه جاي ديگه از نو شروع كنم زبونم به حرف زدن(به عبارت دقيق تر * به نوشتن* )باز ميشه يا عملا هيچ فرقي نمي كنه جز اينكه همين تعداد محدود خوانندم رو هم از دست ميدم و وبلاگم ميشه شبيه دفترچه خاطرات شخصي؟