• وبلاگ : گـــــــل يا پوچ؟!
  • يادداشت : كاملاً دخترانه!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + راضيه 
    يعني 39 شده؟
    پاسخ

    آباريکلا!
    + راضيه 
    منم کنجکاوم سايز پاهاتون چنده ؟ نکنه مثل من 40 شده ؟ من بدبخت سايز پام 40 شده از 38 ظرف 9 ماه . پاي شما چنده؟
    پاسخ

    يه چيزي بين اينايي که گفتيد!
    + سروش 
    ميشه بگين سايز پاهاتون چقدر بوده و الان چقدر شده ؟ فقط کنجکاويه؟
    پاسخ

    بزرگتر شده!!

    بازگشتم با يك دنيا دل تنگي...

    آنجا به يادت بودم...زياد

    پاسخ

    زيارتت قبول نازنين...ممنون...خيلي زياد :-)
    + دلفين 

    کودک درون کيلو چنده؟!

    من خودم بيش فعالم!!!

    چه کنيم ديگه آيکيومون بالاست و...

    آره اونم چه رفتني!......از تو اتاق...پشت کامپيوتر!.... ديدني!....
    بايد برات تعريف کنم!!!!

    پاسخ

    ;)
    + سادات 
    سلام

    آخ گفتي....

    نميدوني هنوزم که هنوزه وقتي تلوييزيون تبليغ خمير بازي آريا رو مي کنه به خودم مي گم کاشکي هنوز 5 سالم بود تا برام از اينا مي خريدن...دلم مي خواد يکبارم که شده با اين خمير ها و اون دستگاه هاي پيشرفته که چرخ مي کنه و مو از توش در مياد آدم بسازم....

    دلم ميخواد کفهاي مامانمو که مي پوشم هنوز به پاهام بزرگ باشه و من فکر کنم خيلي قدم بلند شده......ولي الان ديگه اين طور نيست سايز پاهام هم مثل مامانم شده....آه
    پاسخ

    آره...اينكه هم سايز آدمهايي كه يه زماني خيـــــــــــــــــلي به نظرت بزرگتراز خودت ميان شده باشي باعث ميشه اين تفاوته خيلي به چشم بياد...
    + شادي 

    گل گفتي! هميشه تو مدرسه، دانشگاه و حتي موقعي که خيلي کوچيک بودم، فکر ميکردم که خيلي از هم سن وسالاي خودم جلوترم! هميشه اونا چيزايي رو ميپسنديدن که از نظر من خيلي بچه گانه بودن! نميدونم خوبه يا بد؟!

    منم خيلي وقته دلم ميخواد مثل همون دوران بچگي از ته دل با صداي بلند بخندم و به اين فکر نکنم که الان طرافيانم درباره ي من چي فکر ميکنن وبعد از اين خنده چه اتفاقي قراره بيفته! ميداني چي ميگم؟!

    اما من يه خرده کودک درونم هنوز زنده ست چون هنوز تابستونا با بچه هاي کوچولومون خاله بازي ميکنم و... بقيه رو نگفتم چون بهم ميخندي. (به خاطر همين چيزاست بهمون ميگن الکي خوش)

    پاسخ

    بـــــــــــــــــــــه!ببين كي اينجاست!:-) / من اوايل فكرميكردم خوبه ولي الان ميبينم نه!يادمه سوم دبيرستان از طرف مدرسه رفتم يه همايشي،يه خانومي اونجانماينده يونيسف بود...ميگفت سن كودكي تا18سالگيه!!!!فك كن!تازه 18سالِ اون موقع!!!;)/جامعه هم اينطور مي پسنده!الان به دايره ي كلمات بچه ها نگاه كن!!!تو 5سالت بود ميدونسي عجالتاً يعني چي؟!منم نمي دونستم!ولي اميرحسام فسقلي ما نات اونلي ميدونه بات آلثو درست سر جاش هم بكار ميبره!!!!اين بده...خيلي بده كه بچه ها ديگه بچگي نميكنن! /الكي خوش رو كه به ماهم ميگن :))

    دوستم ، خوب تو بايد زودتر مي گفتي !من از کجا مي دونستم که تو فکرت در باره دکتر اينه!بعدم بايد در جريان باشي که من جاي بد نمي رم!
    راستي دست دوست جوناي دوستجونم که مي شن دوست جوناي خودم درد نکنه ، کلاس پزشکي اون روز ديشب وقتي با بهاره و نرگس و مهديه بودم بدردم خورد.

    راستي خانم پاک نهاد عزيز من به جا شاگردتون يه توصيه مي کنم!زينبتون گناه داره ، نديدنش دست اين دوستماااا

    پاسخ

    بالاخره فهميدي مشكل محدثه چي بود؟ :دي / نامرد :))
    + دلفين 

    آخييييييييييييييييييي طفلي!

    دلم به حالت جوجه ميخواد!

    عجله واسه بزرگ شدن اين چيزارم داره ديگه!

    خوبه من انقدر خوش شانس بودم که اگه مامنم برام کفش تق تقي نخريد....خالم برام يه جفت صورتيشو سوغاتي آورد!

    هر چند مامان من هميشه حوصله عروسک بازي (من!!!) رو داشته!!!

    نميگم دلت بسوزه چون ميدونم داره ميسوزه!!!

    چيزه....ميگم بيا از اين کاراي منو بکن!!!........تو هم به اعتيادات نخ و سوزني رو بيار!!!

    بد نيستا!!!

    تازشم اصلا من بودم خودمو محصور فکر بقيه نميکردم

    اگه دلت ميخواد قالب وبلاگتو صورتي کني يا عکس عروسکي بذاري يا هر چيز ديگه اي اين کارو بکن.

    تو کلوب منو ديدي؟............جديدا برو ببين............

    ببين چقدر دارم به خودم روحيه ميدم!!!!

    ياد بگير!!!

    پ.ن: خدا بداد برسه چقدر پارسي بلاگ آيکون گذاشته. با اين حساب واسه يه شکلک گذاشتن بايد 5 ديقه معطل شد! بازم بلاگفا!!!

    پاسخ

    آخه درس اين هفته مون اين بود كه قرار نيس آدم هركاري كه دلش خواست رو انجام بده !(زهرا جان توضيحات تكميلي رو بيا :دي) /نه ديگه فدات شم شما اگر بااين سن و سال هنوز اين علايق دروجودت زنده است معنيش اينه كه كودك درونت بيش فعاله!!! :دي / اگر به پروفايلم زده بودي اين حرفو نميزدي...فقط كم مونده تاريخ تولدم رو بزنم 1380!!همه چي كاملاً دختركانه! است!;)البته اون آي ديم كه فعاله/آخر امروز نرفتي؟

    ميگم اگه دنبال همبازي ميگردي .. زينب من 24 ساعته دلش همبازي ميخواد!!!! که ببردش تو خونه پينوکيوش(که واسه کودکي خودمه!) و کل روز را بازي کنه!فقط ميوه هاش توهمي نيستا!از هرچي بگي تو
    آشپزخونه اش بدلشو داره>اينا بچه هاي اين دوره و زمونه ان!

    -

    خب پس به سلامتي داري بزرگ ميشي!؟ اين همون کلاسه است که ميگفتي؟؟؟

    - ما که کودکيمون زيرخاکيه!اون وقتا آرزومون کفش تق تقي بود!اما پاشنه اش فلزي بود! :)) نه تخم مرغي!

    پاسخ

    شناسنامه ام رو گرو بذارم 1روز بهم قرضش ميديد؟ :-( /بابا زينب خيلي اسباب بازي هاش واقعي هستن...هنوز اتوبخارش يادمه :)) /بله،خودشه!;)
    با داغي که هر روز تازه تر ميشه بروزم ....
    راستي با اين پستت منو پرت کردي به خاطرات دبستانم ...
    ميلاد امام حسن رو تبريک ميگم
    پاسخ

    عيد شماهم مبارك :-)

    كودك درونمان را در ماكروويو گذاشتيم و زود بزرگ شديم... فريز ام كن تا جوان بمانم...

    سلام.

    + دوسجون 

    اول:

    منظورت از مجلس لهو ولعب خانوم دکترها چي بود؟؟!!؟!

    بي لياقت!

    مارو بگو که واستون کلي کلاس رايگان پزشکي () گذاشتيم!!

    + نظريه پزشکي راجع به اين پستت:

    کودک درون شما مرگ مغزي شده خانوم!

    متاسفم!

    از دست من کاري ساخته نيست!اميدتون به خدا باشه!

    + با افتخار ميگم که بنده کماکان واسه خودم عروسک ميخرم،با ياسي و يکتا کوچولو تو چادرشون خاله بازي ميکنم و تو ظرفاشون توهمي غذا ميخورم،کفش صورتي با يه نوشته ي لاو بزرگ ميپوشم و خودکار عروسکي هم دارم و...

    دلت بسوزه!

    کودک درون من خفن رو سرم سواره!!


    پاسخ

    عليك سلام.بداخلاق مگه چي گفتم؟تازه زكات علمت رو دادي دكتر! :دي+نخيرشم...فقط يه ذره خوابش برده...دارم بيدارش ميكنم.تصميم دارم بازهرا بريم گل بازي و آب بازي !!!:دي+كفشت كه انصافاً خوشگله...ما كوچولوهامون پسرن نميشه باهاشون خاله بازي كرد...بايد ياسي و يكتا رو چند روز ازت قرض بگيرم!:-)


    کلي خنديدم از دستت دوستم!تازه حانيه خانم ! هم راست مي گه جدي ،کلاس چهارشنبه ها اثر کرده :)))حيف که داره تموم ميشه نه؟؟اه ياد کلاس استادم افتادم اونم چهارشنبه ها بوداااا که آمارو مي پيچونديم!!!

    حالا مي گفتي اون روز با هم بازي ميکرديم!من که پايم!ديشيم با احازه با بچه ي پسر خاله جان مامان رفتيم خونه چادري ساختيم بازي کرديم!!!!!!!!

    دوستم ما همينجوري با بي حاليتم قبولت داريم ، دختر گلت چطوري ؟شاخ شمشاد ما که خوبه;)

    پاسخ

    به نظرت اگر به قول حانيه اين پست رو به عنوان كارعملي بيارم قبول ميكنه چند جلسه تمديدش كنه؟! /موافقم كه خيلي حيفه تموم بشه!كاش زودترتصورم رو برات گفته بودم و اصلاحش ميكردي كه من زودتر جذب كلاس ميشدم!باوركن نصف دليل اينكه نميومدم تصور همون مقنعه ي چونه دار و... بود!:دي / گفتي استاد و كردي كبابم!!!!:(( بهش زنگ بزن ديگه! / مگه مجلس لهو ولعب و بيانات خانم دكترها گذاشت به بازي برسيم؟;))/ چاكرتيم!!(جلو مامانم نگي كه من هنوز از اين لفظ استفاده ميكنمااا) :دي / :)) بگم دكتر اين هفته درباره ي توهمات مادر درون! حرف بزنه!


    چه قدر ناز نوشته بودي اين پست رو...

    پاسخ

    چشمات ناز مي بينه :-) /بهت گفته بودم كه من عاشق معصوميت اين عكس آواتارت هستم؟ :-)
       1   2      >