سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

به نامش و به یاریش

 مدتی قبل میهمانی داشتیم که به سیاق همه ی مهمانی ها از ما رمز وای فای پرسید که سنگرمجازیش ساعتی خالی نماند و دشمن فکر خامی به سرش نزند! ... حسب اتفاق این بزرگوار به فاصله ی کوتاهی از آن روز دوباره به منزل ما آمد اما این بار با اسنپ...

از آنجا که کوچه ی ما را روی نقشه پیدا نمیکند به لوکیشن خیابان اکتفا میکند و وقتی وارد خیابان میشوند به دنبال نشان آشنایی میگشته که ناگهان پیام های تلگرامش فرامیرسند و این بزرگوار اورکا اورکا گویان به راننده میگوید همین کوچه است!اتصال با وای فای برقرار میشود!احتمالا اگر مودم خاموش بود مهمانمان برای همیشه در این خیابان گم میشد!!

میخواهم بگویم فضای مجازی تا این حد در تمام زندگیمان رسوخ کرده...برای ما که از نسل یاهومسنجر و وبلاگیم هم حتی این روزها قابل پیش بینی نبود! راستش را بخواهید هیچ از این اتمسفر حاکم خوشم نمی آید...آن وقتها اینترنت برای خودش ابهتی داشت...آدم ها برای حضور در این فضا پیش زمینه هایی لازم بود بدانند و قواعدی را رعایت کنند و الا خیلی راحت پس زده میشدند اما حالا که دست هر فنچی یک گوشی هوشمند آمده قواعد این بازی کاملا بهم خورده است...همه چیز رنگ شو آف گرفته و آدمها رستوران لوکس میروند که لایک بیشتری بگیرند...ریز و ددشت زندگیشان استوری میشود که خوشبختیشان را در چشم هم فرو کنند و خلاصه هرکاری میکنند که بیشتد به چشم بیایند و بیشتر چشم درآورند!...و بگذریم از آنهایی که در فیک ترین صفحات واقعی ترین وجه شخصیتشان رو بیرون میریزند و من شخصا بلاک لیستی دارم پر از آدمهای بی ادبی که در ابراز نظر هیچ چارچوب اخلاقی و اعتقادی ای نمیشناسند...

نمیدانم داریم به کجا میرویم ولی جایی که میرویم را دوست ندارم...بوی انحطاط می آید...بوی بی هویتی!

چند روز پیش جایی گفتم تنها امیدم به بهبود اوضاع امروزمان در این است که صاحب این عصر و زمان بیاید و الا همه به انفعالی درد آور دچارند...همه خندیدند!قدیم ترها میگفتند ان شاالله!

تو که این سطرها را میخوانی لااقل آمین بگو بر این کوتاهترین دعای بلندترین آرزو...اللهم عجل لولیک الفرج

 

 وسلام بر آنان که شایسته ی سلامند

خدایتان سپاس


نوشته شده در یکشنبه 96/10/17ساعت 12:16 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |


Design By : Pichak