• وبلاگ : گـــــــل يا پوچ؟!
  • يادداشت : سكانسهاي بي ربط!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ولي حالا بزار من هم در مورد پست قبليت يه چيزي بگم

    دوران برده داري رو كه يادت هست حالا اگه اون زمان نبودي ولي حتما يه چيزهايي خوندي ؟ البته منظورم برده داري اوليه است كه اوجش در يونان و روم باستان بود ! برده ها قيام كردند بخاطر اينكه كار بي مزدو ... ميكردن بعد از قيام برده ها حكومت فئوداليسم ايجاد شد كه رعيت ها همون برده هاي سابق بودند كه حالا بهشون مزد ميدادند و اون شكنجه هاي دوره ي برده داري نبود و زمين در اختيار رعيت بود ، نسل به نسل ... برده ها خيلي خوشحال شدند ولي بعد از صدها

    سال از حكومت فئوداليسم ناراضي شدند چون بايد كار ميكردند وبيشتر دسترنجشون رو ميدادند به ارباب و حق نداشتند بدون اجازه ارباب ، زمين زراعي و اون روستاشون رو ترك كنند و ما بقي مشكلاتي كه از رابطه ارباب و رعيتي ايجاد شد باعث شد كه همان بردگان شاد ديروز از حكومت ارباب و رعيتي به انسانهاي خشمگين از اين حكومت تبديل بشوند ! حالا مشكل از كجاست ؟ شايد فراموشي اين بردگان ( رعيت هاي فعلي ) از گذشته خودشون ؟ يا نه شايد مشكل در فئودال بود !

    فئودالي كه خودش رو نماينده خدا در زمين ميدونست ؟!

    كه بعدا نظامهاي ديگه روي كار اومد .

    ( ببين نصف شبي نظريه پرداز هم شديم! )

    انگار خيلي حرف زدم !!!!