• وبلاگ : گـــــــل يا پوچ؟!
  • يادداشت : !!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 15 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    من درجه دلسوزيم واسه پيرزن ها و پيرمردها در يه حد غير قابل وصفيه! خصوصا پيرزن هاي چادري كه دلم ميخواد بغلشون كنم!

    خوشبختانه(از نظر خودم) يا متاسفانه(از نظر خيليا) معمولا براي پيرها از جام بلند ميشم ..تا ديروز كه يه اتفاقي افتاد اين قدر دلمو سوزوند كه فك كنم حالا حالاها پشت دستمو داغ كنم و براي كسي بلند بشم!!!

    يه خانم جوون خيلي چاقي همراه يه نوزاد و چند نفر ديگه(كه بعدا فهميدم همه خواهراش هستن) وارد اتوبوس شدن...از وضع ظاهري و پوشش و تعداد النگوهاي تا بازوشون آدم با خودش ميگفت اين چرا نكرده بره تاكسي بگيره حداقل وقتي اين همه هستن و مي بينن هم اتوبوس تا حلقش آدمه!

    خلاصه من ديدم رفت ته اتوبوس فكر كردم نشسته نگو اصلا جا نبوده و همينطور وايساده بود.يه خانوم نسبتا مسني كه جلوي جلو وايساده بود بلند داد زد يكي از جوونا بلند بشه اين خانوم كه بچه كوچيك بغلشه بشينه من كه ديدم وضع اينجوريه پا شدم جامو دادم به اونا!بماند كه يه تشكر درست درمون يا يه تعارف كه (نه خانوم نميخواد) نزدن و نشست!

    وسط راه يه صندلي خالي شد.من اميد داشتم يكي از اين خواهرا حداقل تعارف كنه كه من بشينم اما دريغ از حتي يه تعلل !بلافاصله يكي ديگه از خواهرا اون يكي رو انداخت روي صندلي خالي كه بشينه و مبادا من بشينم!و با قيافه طلبكارانه زل زد به چشماي من باز هيچي نگفتم!به خودم گفتم من اين كار رو به خاطر اون بچه كردم نه به خاطر اينا كه!

    چند ايستگاه بعد يه صندلي ديگه خالي شد و اين بار اون خانوم مسني كه از جلوي اتوبوس داد زده بود و فرمايش كرده بود كه يكي پا شه تا اين خانوم بچه به بغل بشينه بلافاصله خودشو انداخت روي صندلي!

    شما جاي من بودين احساس حماقت نمي كردين؟نه جدا؟ من احمق نبودم؟ اگه بلند نميشدم 45_55 دقيقه راحت روي صندلي داشتم مجله ام رو ميخوندم و ته تهش همش 5 دقيقه عذاب وجدان ميگرفتم اما به خاطر 5دقيقه عذاب وجدان نگرفتن 55 دقيقه در حالي سرپا وايسادم كه اين عمل من براي هيچ كس كوچكترين ارزشي نداشت و احساس ميگكردم همه اونايي كه نشستن(كه خيلياشون هم جوون بودن) به من به چشم يه احمق ساده لوح نگاه ميكنن!در حالي كه اين خانوما به راحتي مي تونستن تاكسي و آژانس و اصلا هواپيما بگيرن واسه رسيدن به خونه هاشون!

    تازه بعدش هم با يه راننده تاكسي سر 25 تومن دعوام شد و وقتي اومدم خونه اين قدر اعصابم به هم ريخته بود كه تمام روزم رو ازم گرفت!

    من توي اين وضع فرهنگ جامعه مون وجدان نخوام بايد كيو بينم؟

    پاسخ

    اين حسي كه گفتي رو من درمورد پيرمردها دارم!/چندوقت پيش سركلاس يه بحثي پيش اومد و دست آخر هم با وجود جوابهاي خيلي متفاوت بچه ها پايان مباحث باز بود!!بحث برسراينكه ما وقتي ميبينيم يه كار درستي انجام ميديم ولي حقمون خورده ميشه بايد اون كارو انجام بديم كه شايد يكي ببينه و عبرت! بگيره يا بايد دودستي حقمونو بچسبيم!به نظرم اين سؤال مثل علم بهتراست يا ثروت از جمله سؤالهاي جواب داده نشده ي بشره!منم ازاين برخوردهايي كه ميگي رو زياد ديدم!اين خوبه!من بارها جامو به يكي دادم بعد چند ايستگاه بعد طرف پياده شده و اونايي كه شاهد بودن اينجا اولش جاي من بوده بدون هيچ حرف و تعارفي تشريف بردن نشستن!!معرفت،شعور،فرهنگ واژه هايي هستند كه ميشه بهشون فكر كرد!حتي((فقط))فكركرد!!