سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

گل نرگس ...مسافردلهای منتظر...سلام !

شاید هیچ وقت این چنین درتنگنای نوشتن نمانده بودم...چقدر کلمات را بالاوپایین کردم تا چیزی برایت بنویسم...اما هیچ جمله ای به دلم ننشست...هیچ کلمه ای حرفم را نمی رساند...آنچه که می نوشتم حرف دلم نبودند...خواستم قافیه را بشکنم وبرایت از دل بگویم،اما نشد!

آخر مهدی جان!کسی که منتظرنیست چطور از شوق وصال یار بگوید...؟کسی که روزمرگی درعمق جانش رسوب کرده چطور از حسرت انتظار بنویسد...؟کسی که فقط دلتنگی غروبهای جمعه یادش می آورد که آدینه ای دیگرهم گذشت ونیامدی چطور از شور ندبه بگوید؟...

آقا نمی شود...به شمادیگرنمی شود دروغ گفت...

شاید من هم منتظرباشم امامنتظری که ازتمام انتظارفقط غروبهای دلگیرجمعه را می شناسدو...

هرچه می گذرد فاصله ام باشمابیشترمی شود...وحالا به اندازه ی کیلومترها ازشما دورافتاده ام...به اندازه ی همه دغدغه های این دنیا...ودیواری به وسعت تمام دلبستگی های پوچم میان ومن وشما سد شده است...آنقدر که گاهی برای لمس حضورتان باید دنبال دلیل ومدرک بگردم...

مولای من!حالا شمابگویید یکی مثل من برای میلادتان چه کند تا جبران مافات باشد؟!!...

عجیب است بااین خواسته ام انتظار معجزه دارم...اما شما محالات را هم ممکن کرده اید...این بارهم نظری مولا!



نوشته شده در سه شنبه 86/6/6ساعت 12:32 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |


Design By : Pichak