سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

بایستید...
منبری از جهاز اشتران بیاورید و به آنان که رفته اندو آنان که نیامده اند ندا دهید حادثه ای در راه است...
همه رسیدند...همه منتظر بودند...همه متحیر...
پرسید مولا وسرپرستتان کیست؟
گفتند:شمایارسوال الله
انگار می خواست بااین جمله خیلی چیزهارا به تاریخ ثابت کند
 
پس نداسرداد:من کنت مولاه...
نمی دانم چرا بعضیها ادامه ی جمله را در گستره ی تاریخ محو کردند همان ها که هنوز دستانشان گرمای بیعت را به یاد دارند اما سرمای عداوت خیلی چیزهارا ازیادشان برد
 
گفت:من کنت مولاه فهذا علی مولا
راست می گویی شاید تقصیر آنها نیست که مولا دومعنی می دهد!...آنها هم ترجیح دادند علی برایشان دوست باشد تا سرپرست...
دوست خانه نشینی که غربت سالهای سکوتش را می توانی از چاههای کوفه بپرسی
 
گفت: من کنت مولاه فهذا علی مولا
این جا بود که کاخهای آرزوی روزهای بی محمد فرو ریخت و آبی که می رفت تا گل آلود شود به چشمه ی لایزال ولایت ملحق شد و ماهگیران تورهای کینه را از همان لحظه گستردند
 
گفت:من کنت مولاه فهذا علی مولا
جبرئیل آسمانهارا آذین بست
ندارسید امروز دینم را برتو تمام کردم
دیری نگذشت که گرد نسیان بر کوفه نشست و غدیر برای کوفیان افسانه شد!

گفتم:مااهل کوفه نیستیم....علی تنها بماند
گفت:مطمئنی؟
 
 
 
پ ن1: عیدتون خیلی خیلی خیلی مبارک...عید غدیر از اون عیدهاست که ما شیعه ها حسابی بهش دلخوشیم...پس شادیهاتون صدبرابر...عیدی هاتون برقرار!
 
پ ن2:ماکه سید نیستیم...اونایی که از نسل نور هستند نمی خوان زکات این نعمت رو بدن؟...بچه سیدهامون عیدی بدن ناراحت نمی شیماااا...
 
 

نوشته شده در پنج شنبه 86/10/6ساعت 11:43 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |


Design By : Pichak