• وبلاگ : گـــــــل يا پوچ؟!
  • يادداشت : اين روزها!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    شما با احترام دعوتيد به خواندن و نقد از شعر جديدم....
    منتظرم
    + بيکار 

    پاسخ

    در اين حد؟ :دي
    + نق 
    الان که دارم مطلبتو ميخونم يکي از شباي باروني پاييزه که همه رو عاشق خودش کرده و ميتونه يه مطلع خوبي براي عوض شدن حال ات باشه
    به علاوه نميدونم ذائقه تو عوض شده يا من که بعد مدت ها يه سريال خوب پيدا کردم که لحظه شماري براي ديدنش تو اين روزگار کنکوريم هم دست از سرم برنميداره و مثل يه اتفاق جديد تو زندگيمه و اون وقت تو توي اين حالي! وضعيت سفيد اين روزا حکم يه ترانه رو داره که ميشه باهاش انرژي بگيري،موافق نيستي؟
    پاسخ

    دومين نفري هستي كه اين حرف رو ميزني...نمي دونم شايد چون خيــــــــلي پراكنده ديدمش جذبش نشدم...به نظرم هرچي ديدم هيچ داستاني نداشت... :-(
    + شميم 

    عجب دوره و زمونه اي شده...من اين همه راهکار جدي برات نوشتم.تو که از منم بهتري که.چرا نشر اکاذيب مي کني که من روحيه ام خرابه؟

    لا اله الا الله.

    حالا پايين اين بنويس :ان الله و ملائکته....

    عجب روزگاريه.شما جووناي امروز همين هستين ديگه !دپرسيوتون دوقطبيه.شيدايي قاطيش داره:دي

    حالا من يه کلاسم رو خواب موندم.چرا اعلام بين المللي مي کني؟

    ...من پيشوني ام به فيزيک گره خورده .نميشه.

    ولي دکتر طب سنتي هم ايده خوبيه.;)


    پاسخ

    من درهمين لحظه از آنچه نوشته بودم اعلام ندامت و همينطور انزجار ميكنم و شمابذاريد به پاي همون حال خرابم!:)) / جدي؟!فقط اينكه مغازه مون كجاباشه كه جفتمون بهش دسترسي داشته باشيم نكته ي مهميه!:دي اينجامشتري بيشتره شما تشريف بياريد !:دي / ولي خدايي پيشنهادهات خيلي مفيد و به درد بخور بود...ممنون دوست من :-*
    + شميم 

    سلام دوست مهربون.خب در واقع از اون پست قبلي که با کد خدا بحثت شده بايد متوجه مي شد آدم که :گل يا پوچ مهربان تغيير کرده.اما من نوشته هاي قبلت رو خوب نخونده بودم .

    خب راستش شايد که اون کودک شيطوني که توي ذهنت مدام ورجه وورجه مي کرده و روزگارت رو شيرين، يه جورايي سرما خورده.

    بايد زودتر حالش خوب بشه سرما خوردگي اش کهنه نشه!خوبه که نوشتيش.

    صرفا نياز به يه کم تغييرات داري به نظرم.تغييراتي که اصلا دلت نميخواد!!!شايد الان گوشه دنج رو دوست داشته باشي ،تنهايي رو ،آهنگ هاي غمگين رو... که بهتره دوسشون نداشته باشي ;)

    يه کار جالب انجام بده.جديد.از همون نوعي که بقيه نمي تونند.و خاص خودته.مثلا درست کردن يه رو ميزي قشنگ يا يه کار ديگه.تحسين برانگيزه.و حس خوبي بهت ميده.

    ديگه.... هيجان هاي زورکي!! مثل رنجر سوار شدن .ديگه.... بدست آوردن يه موفقيت تازه.چون دوره کارشناسي ،آدمي زاد هيچ پيشرفت خاصي نمي کنه.بنابراين گرفتن گواهي نامه پايه يک ;) و اينجور مدرک ها خوبه.حس موفقيت.

    در ضمن يک توصيه مادر بزرگانه:غذاهاي سبک بخور اما پر انرژي.يه عالمه ميوه هاي ويتامين ث دار .براي همه نوع سرما خوردگي خوبه!

    ادويه هايي مثل دارچين و عرقيات بهار نارنج وگلاب هم عاااااليه.

    ايشالا خيلي زود دوباره سرحال ميشي.

    پاسخ

    سلام عزيزم:-) /واااااي چقدرراهكار:-) تازه يكيش يادت رفت: از شب هي بگو فرداحس كلاس8صبح رو ندارم بعدش به خواست خدا خواب بمون و كلاس نرو :دي / شميم بيا از خط فيزيك بيا بيرون باهم يه عطاري ميزنيم دارو گياهي به مردم ميفروشيم!تو هم كه اوستايي تو اين زمينه نونمون تو روغنه :)) راستي براي سرماخوردگي از داروخانه فيتوكلد بگير!خودم كشفش كردم!خيلي چيز خوبيه...ديراثرميكنه ولي خوب اثرميكنه!به حق كپي رايت هم اعتقاد ندارم تازشم!:))))
    + دلفين 

    ببينم کي داره به نامزد من پيشنهاد ازدواج ميده؟! دهه!!!.هاي نفس کشششش!!!!............

    اصلا به حرف هيچ کودوم اينا گوش نکن عزيزم، اگه قرار بود ازدواج خوب باشه خودمون تا حالا صد بار دوتايي عروسي گرفته بوديم! بد ميگم؟!!!

    همون روز اولي که اين پستو زدي خواستم بزنگم بهت بگم دچار روزمرگي شدي. تا هلاکت نکرده خودتو نجات بده! ميبيني که برعکس من انقدر درگير زندگي شدم که گاهي واسه يه تلفن ساده زدنم وقت ندارم!

    جدي مامانت گفت عروسک نخر؟! خيلي ببخشينا ولي خب اشتباه کرده! همه تو هر سني به عروسک احتياج دارن حالا نه واسه بازي، بلکه واسه تزيين. الان حتي روي حوله ها و آويز آينه و دسته کليدم کله عروسک ميذارن........طفلک معصوم من! يادش بخير پارسال زمستونه که رفته بوديم مشهد، من چند پاره روز بطور کامل مامان و بابا و امير حسين (يکي از پسر خاله هام که نذز داشت باهامون اومده بود) رو دور شهر گردوندم و 100 تا عروسک فروشي رفتيم تا آخر رضايت دادم يه خرس قهوه اي تقريبا کوچولو بخرم واسه گوشه بالاي تختم+يه خرگوش که زدم پشت ماشين (خرگوشه رو امير يابيد!).........تازه هنوز کلکسيونم تکميل نشده!!! مامي تا حالا کلي اصرار کرده که يه ببر نشسته هم بخر اما من اگه گيرم بياد ميخوام يه لاک پشت بزرگ بگيرم ولوش کنم وسط اتاق!!
    کلا عروسک چيز تزييني خوبيه! ميچسبه با جنسا و رنگا و مدلاي مختلف. البته هنوز هيچ عروسکي به پاي آفتاب جونم نرسيده و حتي لنگه ش هم رويت نشده!!

    اين پست منو حتما به مامان ياسمي نشون بده بجهت عبرت روشن فکري!!! (الان مامانم اينارو ميخونه کلي ذوق ميکنه ته دلش!!!)

    پاسخ

    اين مسائل خصوصي رو توجمع مطرح نكن كلانتر!اين جماعت منتظرن فردا صف ميكشن شيريني طلب ميكنن!:)) / آخه موضوع اينه كه حرف از تزئين گذشته وشمار عروسكهايي كه اكثرشم به مناسبت هديه گرفتم انقدر رفته بالا كه چندي پيش حكم حكومتي اومد به علت پاره اي از مسائل حيثيتي ازتعدادشون كاسته بشه و تازه اتاقم رو رنگ كردن و هرچي رو دروديوار هنرنمايي كرده بودم تبخير شد!الان هم ساعت اتاقم كه منقش به تصوير تدي عزيز شده و هنر دست شخص شخيص خودمه و اين 3تا عكس لاو ايز رو با چنگ و دندون نگه داشتم!

    نميايي؟!

    و خبر هم نمي کني کمه بيايم!

    بيچاره من!

    پاسخ

    منو ببخش!اصلامن چرا تو رو لينك نكردم؟!الساعه انجام ميشه ;-)
    سلام

    به نظر من از اين وضعيتي که داري نهايت لذت و ببر..بابا بنده ي خدا الان داري پادشاهي مي کني...خوشي زده زير دلت...يه روزي ميرسه مثل من که حسرت اين موقعيت ها و مي خوري....اينکه آزاد باشي و بي دغدغه..عشقتم اين باشه که الان مي رسي خونه . بعد بابا مامانت مي شيني دل ميدي و قلوه مي گيري و از سير تا يازو مي گي....بعضي وقت دلم براي شب بخير گفتن به بابام قبل از اينکه برم بخوابم تنگ ميشه....دلم براي اتاقم و تنهايي توش تنگ ميشه......ولش بابا منم الان همين حساساي شماودارم...نمي دونم نکنه افسرده شدم....

    راستي هفته پيش تو ايستگاه مترو ديدمت اومدم بيام طرفت ...شلوغ شد گمت کردم.!!!!
    پاسخ

    سلام./بيا!شاهداز غيب رسيد!اينم از ازدواج!!!/زينب جان من از وضعيت فعليم كمال رضايت رو دارم ولي نميدونم چم شده!انگار واقعا خوشي زده زير دلم به قول تو!/ جدي؟!!!حيف شد :-( / عروس خانم تبريكات ثانويه مارو بپذير :-)
    + زهرا 


    با تو کاري ندارم يعني اولش مي خواستم يک توضيحي راجع به عوارض بزرگ شدن بنويسم که ديدم مورد يک بهش اشاره کرده .

    يک حرفي با مشاور داشتم که بي خيالش شدم !ديدم اينجا زن و بچه رد مي شه زشته (آيکون اثر کردن حال و هواي پست قبل به صورت وخيم تر )... اون آدم هايي که فکر مي کنن ازدواج زندگي آدم رو عوض مي کنه اشتباه مي کنن ! تا آدم خودش نخواد هيچي عوض نمي شه .

    اون نخورديم نون و گندم رو خوب اومدي ( از سري متلک هاي هفته ي بعد 2019 ):دي

    پاسخ

    :))))من براي تو يكي دارم!
    + آشناي قديمي 

    ajab
    پاسخ

    به كجاي حرفام؟!
    + مشاور 

    سلام دوستي

    يه راه کار بهت ميدم شايد مسخره کني شايد ناراحت بشي شايد هزار جور فکر کني ولي مطمئن باش موثره

    وقتي آدم اينجوري ميشه تنها يه چيز چارشه ا ز د و ا ج

    آره وقتي يه نفر ديگه وارد زندگيت بشه که يه جورايي برات مهمه زندگي يه رنگ ديگه به خودش ميگيره وبدون از تمام اون چيزايي که نوشتي تا اوقاتت رو بگذروني و خوش باشي و لذت ببري بهتره

    شايد بگي برو بابا ولي بهت ميگم اين تجربه اون چيزيه که زندگيتو ازاين رو به اون رو ميکنه البته اگه کيس مناسب باشه

    پاسخ

    :)) توروخدا!!!كي فكرشو ميكرد راهش اين باشه؟!آخرين باري كه يكي اين تجويز رو برام كرد دكتر ارتوپد بود!!!بهش ميگم دستم سركلاس تربيت بدني آسيب ديده ميگه ازدواج نكردي؟ازدواج كني خوب ميشي!!!فك كن! :)) ولي خارج از شوخي،مشاور جان گاهي حتي اون آدم مهم تو زندگي آدم هم هست ولي به اين روز دچار ميشه(بالاخره نون گندم نخورده باشيم هم دست مردم كه ديديم!:دي)...نميدونم شايد اقتضاي فصله حتي!
    سلام
    هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي !
    تا دلت بخواد از اين روزها رو گذروندم،جدي ميگم!
    يه دليلش همون بزرگ شدنه...من تقريباً با بعضي جنبه هاي بزرگ شدن مقابله کردم...
    بزرگ شدن که طبيعيه و نميشه ازش در رفت...راستي خيلي هم خوبه که بيشتر بفهميم...(البته اين يه مورد رو من فعلاً...)
    ولي سعي کن خودتو به کودک درونت نزديکتر کني که تنها نشي،البته تنها شدني در کار نيست...هُومَعَکم اَينَما کُنتم...
    سعي کن يکنواختي ها رو به هم بزني...
    (اين رو نشنيده بگير : من که بعضي وقتها(خيلي کم) حال نداشتم،دانشگاه نمي رفتم،برنامه هامو تغيير مي دادم و کارهاي غير منتظره مي کردم!)
    ببين تو رو خدا انگار خودم ديگه توپّم دارم به تو راهکار مي دم...
    من رفتم...وقت کردي به من هم ير بزن...
    يا علي
    پاسخ

    سلام./ من نزده ميرقصم و كلاس ميپيچونم واي به اينكه بهم بعنوان راهكار هم معرفيش كنيد!:))) / از راه حلهاتون ممنونم :-) / علي يارتون
    + ... 
    سلام ...
    دارين بزرگ ميشين خب ...
    از اين بزرگ شدن ها که بزرگترهامون شدن!
    از اين روزمرگي دچار شدن هاشون ...
    حتي شوخي هاشونم تارعنکبوت بسته!
    اين از عوارض بزرگ شدنه!
    فقطم براي شما نيست ...
    انگار روزمرگي سرنوشت محتوم آدم هاي مثلا بالغه!
    هيچي عوض نشده ...
    فقط ديگه نگاهمون عوض شده ...
    شايد نگاهمونم عوض نشده، فقط ديگه نمي بينيم!
    يعني چيزاي کوچيکي که قبلا يه دنيا شادمون مي کردن، الان از چشممون افتادن ...
    مي گفت: خوشبختي توي زندگي يعني ديدن لذت هاي کوچيک، با اتفاقاي کوچيک شاد شدن ...
    واسه اينه که فکر کرديم بزرگ شديم يعني ديگه يه تيله رنگي رنگي نبايد شادمون کنه، ديگه نبايد نقاشي بکشيم بزنيم به ديوار، ديگه نبايد کتاباي داداشمون رو خط خطي کنيم و ديگه نبايد غذاي مامان رو ناخونک بزنيم بعدش کلي غر بزنه کيف کنيم!
    با اين سن و سالم نميذارم کودکانه هام انگ بزرگ شدن بهشون بخوره، تنها راه دلمرده نشدن، زنده نگه داشتن بچگي هاست ...
    باور کن!
    ---
    الان احساستون رو نسبت به اين شکلک بگين
    سخت نگيرين بانو : )

    پاسخ

    سلام./د همين ديگه!همه غصه ام ازاينه كه اين بزرگ شدن بزرگ شدن كه ميگفتن اين باشه!:-( / اين كامنت رونوشت شود براي مامانم كه وقتي ميخواستم براي خودم عروسك سوغاتي!بخرم نگاه عاقل اندر سفيهي نثارم كردن و توجهم رو به مايحتاج آتي جلب كردن و خاطر نشان كردن از وقت عروسك بازيت گذشته و ... ولي حرف شمارو باور داريم!واساسا چنانچه يكبار شمارا باور كرده باشيم همين بار است!! :دي / احساسي شبيه اينكه اگر دم دستمان بود ازداشتن دندان محرومش ميكرديم!:)) / سخت نميگيرم...سخته!