سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!


به نام اوکه از درون وبرون آگاه است...

دیشب می گفت مردی  اومده بود دم در مسجد و التماس می کرد که یه مقدار پول بهم بدید تا بدم به خانوادم که بتونم یک ماه بیام جبهه...

می گفت روی شناسنامه اش آب ریخت که بشه دست کاریش کرد و چند سالی سنش رو بالاتر برد تا برای چندمین بار از رفتن منعش نکنن!

می گفت پدرش بهش گفته بود برادرهات رفتن...تودیگه حداقل پیش ما بمون...گفت هرکسی باید تکلیف خودش رو ادا کنه...

همه ی چیزهایی که گفته بود رو کنار تعریفی که از بسیج توی ذهنم شکل گرفته بود گذاشتم...کنار رفتارهایی گذاشتم که تصویر بسیج رو برام شطرنجی کرده بود!...کنار همه ی چیزهایی که باعث شد از بسیج فاصله بگیرم!...کنارهمه ی بسیجی نماها!

فکر کردم تا کجا می شه عمل و هدف باهم در تضاد قرار بگیره...تا کجا می شه از هرچیزی فقط ظاهرش رو داشت...تا کجا می شه با رفتار غلط تصور جامعه رو نسبت به یه قشر ارزشی و مقدس خراب کرد؟...

تهاجم فرهنگی فقط توی مدو مدل مو ولباس خلاصه نمی شه...خیلی چیزها آماج گلوله های ضد فرهنگیه...

بسیجی ها!سنگر بگیرید!

پ ن1:گرفتن بعضی مسئولیتها وبعضی اسمها مثل راه رفتن لب تیغه...از هر طرف که بلغزی ...

پ ن2:خدایا هر عنوانی که می دی توانایی حفظ حرمتش رو هم بده...

 


نوشته شده در دوشنبه 86/9/5ساعت 2:45 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |


Design By : Pichak