سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

دو سه ده سال که از عمر جوانی گذرد

آینه بانگ زند

ای جوان پیر شدی

باخبر باش که از قله سرازیر شدی

دو سه ده سال دو روز است در آیینه ی عمر

چون شهابی به شتاب

روشنی دارد و خاموشی ها

زود بینی که زمینگیر شدی

خویش را می نگری در دل هر آیینه

و به خود بانگ زنی همره اشک

ای جوان پیر شدی

قله ی عمر گذشت

باخبر باش که از قله سرازیر شدی...

پ ن1:مثل همه ی آدمهای خودشیفته عاشق "امروز"م!!

پ ن2:آدمهاگاهی برای بیان چیزی که در دلشان می گذرد فرصت ندارند،گاهی جرئت ندارند،گاهی اجازه ندارند،گاهی هم خلوت را ترجیح می دهند...درهر صورت سکوت می کنند!

پ ن3:تا یادم نرفته،برای آنهایی که دیشب به جمع متأهلین پیوستند آرزوی خوشبختی و عاقبت بخیری می کنم!

پ ن4:ازاونجایی که بخشی از "پ ن" های این پست سوء برداشتهای وحشتناک و پلیدی!! برای دوستان ایجاد کرده حذفشون می کنم!!!یک لحظه هم فکرنکردم شاید این جمله ها ذهن کسی رو منحرف کنه!                 

پ ن5:حرفم از سایز خودم بزرگتر است ولی همه ی شجاعتم را یک جا جمع می کنم و می گویم:خدایا!وکیلی!

توضیح:توکل برخدا یعنی خداراوکیل قرار دادن!!!هیچ ربطی هم به امر خیر و این چیزها نداره!!!!

خدایتان سپاس


نوشته شده در یکشنبه 88/5/18ساعت 10:35 صبح توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |


Design By : Pichak