سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























گـــــــل یا پوچ؟!

یک چیزی در وبلاگهای دخترانه بد جور توی ذوق می زند!

اینکه اکثراً سعی دارند نشان بدهند چیزی از جماعت رجال کم ندارند!

اگر نویسنده یک شخصیت مذهبی باشد به در و دیوار می زند که ثابت کند حجاب محدودیت نیست،ازفلان حدیث و بهمان حکم اسلام تعبیر اشتباه شده و خانمهافرشته هایی هستند که چه و چه وچه!(که البته هستند!)

اگرهم نویسنده از آن ور پشت بام افتاده باشد همه ی کلمه ها و اسمایلی ها را به کار میگیرد تا نشان دهد در فعالیت های اجتماعی و ... نات اونلی از آقایان عقب نیفتاده بات آلثو گوی سبقت را هم ربوده و...

شاهد مثال تکراری این قضیه هم آمار چند به چند ورودی دخترها نسبت به پسرها به دانشگاه است!

نمی دانم چرا ولی من در چنین شرایطی از دختربودنم فرار می کنم.ازاینکه همه ی عمر بخواهم بدوم تاخودم را به دیگران ثابت کنم!ازاینکه هدف بلند مدت زندگیم بشود اینکه نشان بدهم که از جنس مخالفم چیزی کم ندارم!

چه فرقی می کند؟!

اینکه در یک جامعه همه قبول کنند پلیس و مدیر و آتش نشان و وزیر خوب زن هم می توانیم داشته باشیم با نپذیرفتنش چقدر تفاوت دارد؟

مهم اینست که می بینم در خیلی از بخشهای جامعه این زنان هستند که ناجی محیط کاری یا زندگی شان و یا حتی زندگی بسیاری از آقایان می شوند.می بینم و لمس می کنم که اگر معلم خانم در مدارس ما نباشد سیستم آموزشی چقدر وحشتناک تر از امروز می شود.

اگر قرار بود پرستارها همه شان مرد باشند چقدر بیشتر به یک بیمار سخت می گذشت!

ویا حتی اگر پزشک زن نداشتیم چه بسیار زن هایی که به خاطر غیرت قلمبه شوهرانشان در اثر یک بیماری ساده ...

برای من همین کافی ست که یک زن فقط و فقط با ابزار عاطفه اش می تواند دراین جامعه بودن و توانستنش را ثابت کند!حتی اگر مردها این حقیقت را انکار کنند!(که می کنند!)

مهم نیست که یک خانم هربار که دست به فرمان می شود جماعت مادر زاد راننده! بی دلیل پشت سرش بوق بزنند و وقتی از کنارش رد می شوند به راندن ماشین لباسشویی سفارشش کنند!!

مهم نیست که وقتی یک خانم به خاطر لیاقتش به پست وجایگاهی میرسد حتی باید از آقای نظافتچی هم حرف و دستور بشنود!!!

سخت است ولی باورکن حتی اینهم مهم نیست که برای ادامه تحصیل و فعالیت های اجتماعی باید از چند خان بگذرد و چه تعهدهایی بدهد و دست آخر هم به خانه داری و شوهر داری و بچه داری توصیه شود!

مهم نیست...

مهم نیست...

مهم نیست...

...

مهم اینست که من در نبود مادرم لنگ شدن "همه جوره" ی زندگی پدرم را می بینم واین یعنی اثبات بودن و توانستن!حتی اگر پدرم خلاف این را بگوید!


نوشته شده در سه شنبه 88/8/12ساعت 7:26 عصر توسط یکی مثل خودت نظرات ( ) |


Design By : Pichak